بعضی از سربازهای اینجا (اینجا یعنی پادگان) معتادند. این جمله را جوری بخوانید که انگار دارید یکی از بدیهیترین چیزهای دنیا را میخوانید. مثلن انگار دارید میخوانید «آب در صد درجه به جوش میآید» معتاد به سیگار و مشروب نهها، اینها که روال روزمرهاست. به چیزهای دیگر؛ بیشتر گُل. اکثرشان همدیگر را میشناسند و در روزهای خماری خیلی خوب هم را پیدا میکنند و «متاع»شان را با هم تقسیم میکنند و میروند فضا. تا حالا با لباسِ قهوهایِ پلنگی
در من شادی ای هست... شادی جستجوی هشتگ های لباسِ عروس... شادیِ جدی شدن... جدی بودن... در من شادیِ معشوقه بودن هست... شادی تعصب... شادی غیرت...
در من غمی هم هست... غم عظیم... ته دلم... از هر آنچه در دلم اطمینان داشتم و اطمینان بیهوده ای بود و تنها نتیجهاش شک به آینده و حال و هر آنچه هست بود...
شادی ای در تو هم هست... حس میکنم... میبینم... شادیِ آزادیِ رهایی از قید، بند، وابستگی، تعهد...
در من ترسی هم هست... مثل همیشه...
+ مستِ بیاندازهنوشَم...
باید امروز یک قرارِ ملاقات میگذاشتم با کلاغها. روی تپهای بینِ یک مسیرِ خوشمنظره. مذاکراتی انجام میدادیم دربارۀ حملونقلِ هوایی. آخر شنیدهام این روزها دستهدسته مهاجرت میکنند به کلی جاهای این گردالیِ آبی. همین گردالیِ آبییی که مدام رویش در حالِ چرخیدن هستیم. بله... دربارۀ جو و حرکتِ ابرها که قبلاً برایت گفتم عزیزِ دلم! همان گردالی. فقط نمیدانم لباسهای مخصوصِ پرواز را بدهیم چه کسی بدوزد. آخر مهارتِ خیلی زیادی میطلبد... خیاط
خون میآید، در دهانم مزهی ترش و لزج خون را حس میکنم، به سرعت میروم سمت دستمال کاغذی و فکریام نکند کمی خون به ته حلقم رفته باشد و بیهوا قورتش داده باشم و نکند روزهام باطل شده باشد، دستمالی برمیدارم و به لثهی مابین دو دندان پیشم میگذارم، همان جای همیشگی، چند ماهی است اگر خونی در دهانم جاری میشود، منشأش همان مکان است و مسببش؟ نمیدانم
امروز صبح هم زمانی که رو به آینهی اتاقم ایستاده بودم و موهایم را که چرب شدهاند برس میکش
«آروم پا نذار» ، من خسته نیستم
بیخود نگو کجا ، هرجا رها شویم
من خنده ی تو را ، تقسیم می کنم
تا از حریمِ عرف ، راحت جدا شویم
می دانم از همین ، حرفی که می زنم
باید ترانه ساخت ، تا بی حیا شویم
تا با لباسِ هیچ ، گرمابه حس کنیم
بی ترس سیب و کاه ، ...ِ ِ خُدا شویم
یک داستانِ دور ، یا شعرِ سنتی
سرگشته از جنون ، تکرارِ ما شویم
چایی و حرف نه ، قندی که داده ای
شکل لبِ تو شد ، تا بی صدا شویم
تقدیرْ حرفِ مفت ، از یک شکست بود
تا سخت بشکنیم ، هرجا به پا شویم
«آروم پا
چیدمان اتاق خواب کوچک
در طراحی دکوراسیون اتاق خواب کوچک خود مشکل دارید؟ شاید با خودتان فکر کنید که چون اتاق خوابتان کوچک است، پس دیگر نمیتوانید چیدمانی زیبا و چشمنواز داشته باشید. اما سخت در اشتباهاید! حتی اگر مشکل کمبود جا دارید، فقط با اندکی هوشمندی میتوانید هم وسایلتان را خوب جا دهید و هم فضای کافی برای رفتوآمد در اتاق داشته باشید. پس اگر بهدنبال ایدههایی خلاقانه برای طراحی چیدمان اتاق خواب کوچک میگردید، در این مق
عقدهها و حفرههایِ به جا مانده از دوران کودکی تمام شدنی نیستند. هنوز هم از بیتوجهیِ آدمها نسبت به خودم غمگین میشوم و لباسِ قربانی به تن میکنم؛ حتی بابت این ناراحت میشوم که فلانی -که غریبه است!- عکس سایرین که در چالش شرکت کردهاند را ریتوییت کرده ولی عکس مرا نه! ناراحتیِ من از جهت دیده نشدن است و یک صدایی مدام درون ذهنم میپرسد «واقعا چرا دیگران تو رو نمیبینن؟! چرا از محتوای تو مثل محتوای بقیه استقبال نمیشه؟! جدی مشکل تو چیه؟!» حال
داشت سعدی میخوند. همونجا که گفت «هر جا که هست بی تو نباشد نشستِ ما» صداش کردیم و کف دستمون رو گذاشتیم روی برگهی کاهیِ تاشدهی کتاب. به گردنِ طلایی رنگش خیره شدیم و گفتیم «اصلن ما حسِ عاشقونهی شبایِ شعر خوندنتون. مستاصلترین بیتشون حتی. اصلن ما دکمه کوچیکهی بالای بلوزتون. یا بستنی متریِ سرِ ظهر تابستونتون. حتی آب معدنیِ موقع بدمینتون بازیکردنتون. احتیاج میدونین یعنی چی؟»دست چپش رو بالا آورد و موهایِ قهوهایِ طره شدهی جل
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ۲۵ محرم ۹۸
تمام عمر خود، آزار دیدم
جهان را بر سرم آوار دیدم
عزیزان خدا را خوار دیدم
میان مجلس اغیار دیدم
چهل منزل که نه، عمری حزینم
چهل سال است من چله نشینم
شبانه روز، یاد اربعینم
همیشه چشم خود، پُربار دیدم
کنارِ گریه دوشادوش ماندم
فقط خیره شدم، خاموش ماندم
گمانم ساعتی بیهوش ماندم
همینکه آب، بالاجبار دیدم
شده اشکم روان، با که بگویم
غمِ هفت آسمان با که بگویم
ازین داغ گران با که بگویم
حرم را بر سر
چندباری در خلال حرف زدن با دوستان ایرانیام، مچ خودم را در حال IPMای حرف زدن گرفتهام. IPMای حرف زدن نحوهای از حرف زدن است در ساختارهای دستوری زبان فارسی، با استفادهی زیاد از کلمات (مخصوصاً فعلها و قیدهای) انگلیسی. مثلاً اینکه بگوییم: «باورهای من externally از طرف شما justify میشوند.» اینطور حرف زدن را IPMای نامیدهام، بهدلیل اینکه بهکرّات آن را از بعضی از اساتید و دانشآموختگان گروه فلسفهی تحلیلی پژوهشگاه دانشهای بنیادی (IPM) شنیدهام.
دانلود آهنگ فرزاد فرخ حس بیخیالی | کیفیت عالی
امروز می توانید ترانه حس بیخیالی با صدای فرزاد فرخ را از جاز موزیک دانلود کنید
Exclusive Song: Farzad Farokh | Hese Bikhiali With Text And Direct Links In jazzmusic
متن آهنگ فرزاد فرخ حس بیخیالی
از اتاقم قابِ عکست خیره میشم
که باز صبح شد گیجِ گیجم
نیستی پیشم
یه دوش آبِ سرد یه قهوه نیمه تلخ
به فکر این که چی بپوشم
لباسِ زردمو اون کتِ چرممو
آخه تو بگو من چی بپوشم
موزیک روشن هوا عالی
یه حسِ بیخیالی
یه تصویر از این عشقِ خیالی
موزیک روشن هو
«بتمن آغاز میکند»، فقط آغازی دوباره برای مجموعهای محبوب و مشهور نبود. این قسمت دوران جدیدی را نه فقط برای شخصیت بتمن، بلکه تمام اقتباسهای ابرقهرمانهای بعد از خود کلید زد. «بتمن آغاز میکند»، آن قصههای ابرقهرمانی فانتزیِ سنتیِ دههی ۹۰ را برمیدارد و به آن زاویه و ماهیت جدی، تاریک، واقعگرایانه، عمیق و باشخصیت میدهد. این صفات فقط در رنگ و طعمِ اثر ایجاد نشدهاند تا صرفا از لحاظ ظاهری و اتمسفر سبب تحولی در فرمولهای سبک ابرقه
من امیدِ سادهلوحانهی روزهای بهترم.
پ.ن: این امید هم که میگم چیز خیلی دوری معمولا نیست. یه خونهست که دیواراش سفید نیست. نورپردازیشم سفید نیست. تو هم هستی. یه غذای معمولی هم هست و میخوریم. کتابخونهمون تو سالنه. چنددست لباسِ ساده داریم. درس میخونیم. میریم سر کار. چندوقتیهبار دویدنهای مداوم بهمون اجازه میده یه فیلم ببینیم کنار کتابهای اضافهای که آپشنال نیست خوندنشون. .. و میتونیم آزادانه بریم بیرون. میتونیم خر باشیم و به د
گاهی تصادف از چند قدمیات رد میشود، با یک بوقِ ممتد که صدایش تا مدتها توی گوشات زنگ میزند. سایهاش آنقدر سنگین است طوری که حتّی وقتی ازت گذشته، مدام به رخدادش فکر میکنی. به این که اگر به هم رسیده بودید، در همین لحظه، همین چند ثانیه و چند دقیقهای که از گذشتناش گذشته است و هنوز سالم اما کمی مبهوت روی موتورت نشستهای و آهستهتر از قبل میرانی، ممکن بود کجا باشی. میشد با سروصورتِ خونی دراز کشیده باشی وسطِ خیابان و آفتابی که مستق
آسدجواد یک چالش راه انداخته و بنده نیز لبیک گویان به دعوت از دوستان نامه ای به گذشته مینویسم.
هیچ وقت از نصیحت کردن و شنیدن استقبال نکرده ام و بنا گذاشته ام که در این نامه کمتر ژستِ پیر دانا را گرفته و نبش قبر نکنم.
من جانی که در اواخر شهریورِ 1392 هستی سلام
میدانم الان در اوج استیصال و خستگی هستی،درست مثل بوکسوری که رینگ بوکس را بازنده ترک کرده و هنوز جای مشت های حریفِ قدرش توی ذوق می زند،مات و مبهوت هستی.
برای اینکه باور کنی و این نامه را تا
بچه ها توی چند مدرسه با آهنگ ساسی مانکن رقصیده اند . علی مطهری نماینده ی مجلس گفته مدیران این مدارس که آهنگ مبتذل و بد محتوای جنتلمن را پخش کرده اند باید برکنار شوند ... ایران از یکی دو مورد برجام خروج کرده است ... آقای ظریف رفته مسکو و همتای روسش آمده فرودگاه استقبال ... مردم در ماه رمضان خواهان ارزان شدن اقلام خوراکی هستند... اینها را از رادیوی تاکسی از پیام های فورواردی کانال های خبرکِش شنیده ام ، خوانده ام یا اتفاقی تماشا کرده ام . اینها بعضی
امشب که عکس هارا بالا پایین کردم عکسی پیدا کردم با یک تیشرت که دیگر ندارمش.عکس را آخرهای شهریور امسال گرفته بودم وقتی با یک جمعِ ناآشنا دو روز وسطِ جنگل چادر زده بودم برای گاوبانگی.در طول این سال ها چیزهای زیادی گم کرده ام ولی بعضی های آن ها خوب یادم مانده.مثل لباسِ تیم ملیِ انگلیسی که داشتم و یک بار حسام برای دم کنی گذاشت و این آخرین تصویری شده که از آن دارم.یا مثلا همین تی شرت که با عشق به ریک اند مورتی خریدم و کلِ بخش اعصابِ در بیمارستان میپو
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی که میخواهیم به جایی بریم که برامون خیلی اهمیت داره و مدتهاست منتظرشیم، یا مثلا بخواهیم به مهمانی بریم که از طرف شخصی تدارک دیده شده که از جایگاه اجتماعی برخوردار باشه و دعوت خصوصی شده باشه از ما، خیلی بخودمان میرسیم؛ سعی میکنیم آداب مناسب رو دقت کنیم و لباسِ مناسب آن مجلس به تن کنیم.
حالا اگر دعوتی از طرف خداوند متعال باشه ، چکار باید بکنیم
رمضان ماه مهمانی خداست، برای اینکه لذت بیشتری در این ماه ببریم باید آداب
زبان انتزاعی اشاره به کیفیات و اندیشهها دارد.
زبان عینی حواس پنجگانه را به خود جلب میکند. اگر یک واژه عینی باشد شما در مییابید که کدام یک از حواس برای فهم آن بکار گرفته شده است. یعنی در مییابید که در حین بکارگیری این واژه کدامین یک از حواس پنجگانۀ بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و بساوایی دخیل است. این شکل از بکارگیریِ واژهها و عبارات برای خواننده مفیدتر است، چون در آن مفاهیم به شکلی زندهتر و روشنتر عرضه میشوند؛ اما به هر رو، در مو
بچه ها توی چند مدرسه با آهنگ ساسی مانکن رقصیده اند . علی مطهری نماینده ی مجلس گفته مدیران این مدارس که آهنگ مبتذل و بد محتوای جنتلمن را پخش کرده اند باید برکنار شوند ... ایران از یکی دو مورد برجام خروج کرده است ...عروس جدید خانواده ی سلطنتی قابله آورده توی خانه ببخشید یعنی همان توی قصر زایمان کرده و خیل کثیری از مردهای ایرانی در کانال ها و توییت ها غرولند کرده اند که ای زن های پر توقع ما از مگان خانم بیاموزیید هی نروید بیمارستان بزایید لابد م
إن شاء الله رفتنی شدیم، تا دو روزِ آینده جمعیت داره کمتر میشه و یکی از فامیل که رفته تونسته رد بشه و الآن به نجف رسیده. هزینه مرز تا نجف بیشتر از ده دینار نیست، بیش از این مقدار ندید، پر خوری اصلا نکنید، چیزی که مطمئن هستید دوست دارید بخورید و الا مثلِ رفیقِ ما دائم مریض میشید و گلاب به در دیوار میپاشید.
اگر تنها میرید گوشی نبرید چون ممکنه دزدیده بشه و توی حرم اجازه نمیدن ببرید. کیفتون به شدت سبک باشه و فقط یک دست لباسِ بی ارزش بردارید.
نزدیکِ
بسم الله قاصم الجبارین
سلام سردار دلها ...
از همان صبح روز جمعه که خبر را شنیدم ، دنیا به معنای واقعی کلمه روی سرم خراب شد !
ساعت ۷:۰۰ صبح جمعه و یک جهان بهم ریخت با شنیدن این خبر ناگوار ...
سردار جانم ...
شما برای من فقط یک فرمانده سپاه قدس نبودی بلکه پدری بودی دلسوز و مهربان ...
حالِ من خوب نیست حتی بعد از چند روز از اون واقعه ی تلخ
از همان صبحی که هی با خودم تکرار میکردم نه دروغه باور نمی کنم
و هرچی خبر میخوندم بدتر باور نمیکردم و دلتنگ تر می
سلام!
در میان راه اتفاقاتی را دیدم که اگر دوربین همراه داشتم حتما ثبت میکردم. بخشی از آنچه که در ذهنم مانده را مینویسم.
-پیرمردی که کوله ی بزرگ خودش روی دوشش و دو کوله ی دو پیرزنِ همراهش، یکی روی بازوی چپ و دیگری روی بازوی راستش سوار بودند.-جوانی که سایهبانِ همسرش شده و بود و شانه های زن را ماساژ میداد و زن، در حال شیر دادن به نوزادش، زیرِ سایه ی همسر، آرام گرفته بود.
-زنِ میانسالِ عراقی که با یک لیوان و یک کتری، به زائران آب میداد و اشک میری
قبل از شروعِ خواندنِ نوشته، هفت دقیقه و سی ثانیه وقت بگذارید و این استندآپ کمدی با مزه را ببینید (دستِ کم لبخندی روی چهرهتان مینشیند) من چند بار قبلا این استندآپ را دیده بودم اما حالا که با سارا کلی راجع به معنی خوشبختی حرف زدهایم، این استندآپ به گونهای دیگر برایم نمایان شده.
به نظرِ من این روایت را میتوان چیزی بیش از یک روایت ساده برای خنداندن دید، چیزی عمیقتر (حتی اگر خودِ روایتگر چنین منظوری نداشته باشد*) خانم زیگلری انسانِ مدرنِ
قبل از شروعِ خواندنِ نوشته، هفت دقیقه و سی ثانیه وقت بگذارید و این استندآپ کمدی با مزه را ببینید (دستِ کم لبخندی روی چهرهتان مینشیند) من چند بار قبلا این استندآپ را دیده بودم اما حالا که با سارا کلی راجع به معنی خوشبختی حرف زدهایم، این استندآپ به گونهای دیگر برایم نمایان شده.
به نظرِ من این روایت را میتوان چیزی بیش از یک روایت ساده برای خنداندن دید، چیزی عمیقتر (حتی اگر خودِ روایتگر چنین منظوری نداشته باشد*) خانم زیگلری انسانِ مدرنِ
فتوکلیپ نیماییِ «کرگدن» از داوود خانیخلیفهمحله در وبگاه
زن بهنیمههای کرگدن رسید،
رفت روی سفره
چایِونانوشیرِ داغ چید.
برق میجهید از ابرهای دوردست
آسمانغُرُنبِشی...
چند دانهی درشت از تگرگ
تازیانه میکشید روی شیشههای پنجره
زن نگاه کرد گوشهی اتاق را
دید بچّه روی تخت، خواب رفته است
کرگدنبهدست
رفت روی مبل جابهجا که شد،
دید مَرد در کنارش است
هرزهچشمونیممست
روسری
از سرش گرفتو روی ساقهای لخت خود کشید.
م
لباس شما یکی از مهمترین مواردی است که بسیار حائز اهمیت است و شما باید بدانید که برای هر نوع مراسمی چه لباسی بپوشید تا مناسب آن باشد که در ادامه به شرح آنها می پردازیم:
لباس کار و مصاحبه: بعضی از مشاغل مانند ساخت و ساز، جادهسازی و برقکاری لباسِ مخصوص دارند. اگر شما در یک دفتر مشغول به کار باشید، باید مانند رئیس خود لباس بپوشید. در بعضی از دفاتر، کارمندان باید لباس رسمی بپوشند.
مجالس عروسی، شبنشینی، تدفین: در بیشتر موارد در چنین مراسمهایی
دانلود آهنگ جدید نغمه از علی سورنا + متن + پخش آنلاین
♬♪♪♫♪♬
Download New Song By Ali Sorena Called |Naghme + Text
برای دانلود آهنگ جدید علی سورنا -نغمه به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
♬♪♪♫♪♬
متن آهنگ نغمه از علی سورنا :
در این سرما گرسنه، زخم خورده ♪♪♫♪ دویم آسیمه سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را نگهبانیم، آزادیم، آزاد
دلم بارونِ باروتِ خون
کارونِ کارون، تووی باتلاقِ کانونِ قانون
سنگین میمیرم آرومِ آروم
انتخاب هزینه و راه یعنی مرگِ من توو زمینِ ش
بادبادکباز کوچک، امیر، سلام!
میدانم که وقتی این نامه به دستت برسد دیگر آن بادبادکباز کوچک با چُپُن رنگی بر فراز عمارت نیستی، میدانم که حتی یادآوری آن خاطرات هم میتواند برایت تلخ و آزار دهنده باشد، اما راستش را بخواهی دلیل اصلی مخاطب قرار دادنت همان خاطرات زیبای کودکی و روزهای شاد مردم افغان است!
قرار بود بنویسم، صبح یک روز که خواب از سرم پریده بود تو به خاطرم هجوم آوردی و تصمیم گرفتم که نامه را به تو بنویسم! راستش روزهاست که تلاش
دانلود آهنگ جدید نغمه از علی سورنا
Download New Music Ali Sorena |Naghme
متن موزیک نغمه از علی سورنا :
♬♪♪♫♪♬
در این سرما گرسنه، زخم خورده
دویم آسیمه سر بر برف چون باد
برای دانلود آهنگ جدید علی سورنا لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
ولیکن عزت آزادگی را نگهبانیم، آزادیم، آزاد
دلم بارونِ باروتِ خون
کارونِ کارون، تووی باتلاقِ کانونِ قانون
سنگین میمیرم آرومِ آروم
انتخاب هزینه و راه یعنی مرگِ من توو زمینِ شما
یعنی بخوره ده تا ازتون سیر نمیشه
شیر
انواع زیرپوش های آستین دار و رکابی مردانهلباس زیر مردانه از جمله لباس هایی است که اکثر آقایان برای خرید آن توجه زیادی نمی کنند. از اصول اولیه برای انتخاب و خرید لباس زیر مردانه توجه به سایز و نوع پارچه و جنس و کیفیت آن است.بهتر است این موضوع را در نظر داشته باشید که حتماً در لباس زیر خود احساس راحتی داشته باشید؛ زیرا این لباس در کل روز بر تن شما است.لباس زیر نامناسب می تواند کل روز آزار دهنده باشد و شما را اذیت کند.در این مطلب نکاتی را برای انت
میگوئل، از تو میپرسند که آخرین روزهای ۹۷ را چهگونه گذراندی؟ و تو همهی آن کواسشنها و فیلدهای خیلی بیرحمشان را (به لحاظ محدودیت کاراکتری) نادیده میگیری. اما دیر یا زود باید به این سوال پاسخ بدهی. برای قول و قراری که هرگز درست و حسابی به جا نیامد ؛ نه از بدقولی، بیشتر از ظرفِ کوچک و آوارِ بزرگ.اما من به تو میگویم. گرچه که طرفِ قرار رفته باشد و هرگز باز نیامده باشد.
آخرین روزهای این سال برای من آرامتر و زیباتر از همهی لحظاتش سپری می
وقتی بچه بودم، تابستانها با پدر و مادرم میآمدیم قُم، خانۀ مادربزرگم چند هفتهای میماندیم و بر میگشتیم. یادم است در آن سالها در تلویزیون فسقلی مادربزرگ فیلمی پخش میشد به نامِ "من کی هستم؟" داستان دربارۀ جکی چانی بود که حافظهاش را از دست داده و هویتش را فراموش کرده بود.
در این بین هم افرادی به او حمله میکردند و با آنها کاراته بازی میکرد و میجنگید و من هم در عُنفُوان طفولیت از این صحنهها لذت میبردم تا این که بالاخره جکی چان
بیاییم یک بار برای همیشه تصمیم بگیریم که زمانِ ساخت یک چیز، چند چیز دیگر را خراب نکنیم. مستند انقلاب جنسی 3 چنین تصمیمی نداشته و بعد از تخریب یک بلوک ساختمانی، یک تک آپارتمان را آباد کرده. الحمدلله که آقای حسین شمقدری این بار خودش مجریِ مستند نبود و شخص دیگری را جای خودش گذاشته بود و به حرف ما بها داده بود که خودش مناسب مجریگری نیست.
مستند با تصاویر یک دنس پارتی شروع میشود و در شهر سنپترزبورگ روسیه ادامه مییابد. با مصاحبههایی در روسیه و
گفت و گو داشتن با افراد مختلف، بهترین راه برای ارتباط برقرار کردن با افراد است و به همین دلیل باید بتوانیم بر گفت و گو مسلط باشیم.سکوت کردن بسیار خوب است ولی گاهی اوقات سَم گفت و گو حساب می شود.حرف زدن به موقع می تواند در یک گپ و گفت بسیار مهم باشد و راهی برای پیشبرد و سوخت رساندنِ به گفت و گو.اما از طرفی بسیاری از مواقع ما درست نمی دانیم که چه باید بگوییم و چه کارهایی را انجام بدهیم تا ضمن رعایت ادب و نزاکت در گفت و گو، بتوانیم آنرا جلو ببریم.
در
سخنرانی کردن برای بسیاری از ما یک دغدغه بزرگ است و یکی از بزرگترین مهارت های جهان، مسلط شدن روی مهارت سخنرانی میباشد.
مدت زمان زیادی است که انسان ها از طریق کلام با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و در حال حاضر یکی از مهمترین مهارت های ارتباطی انسان حرف زدن و گفت و گو حساب میشود تا جایی که میتوان از همین مهارت برای داشتن قدرت و یا تغییر زندگی دیگران استفاده کرد و شما اگر بتوانید بر سخنرانی مسلط شوید، مزیت های زیادی را به زندگی تان میتوانید اضافه
زلفی سپید
اول مرداد هزارو سیصد و قو...
نامه ای بی مقدمه پیدا میشود ، دخترک در عالم دنیایی کودکانه میپندارد که آن نامه چیز مهمی ست که در زیر کاناپه پنهانش کرده اند ، پس آنرا نگه میدارد ، مدتی بعد....
دختربچه ی هفت ساله برای اولین بار بکمک پدرش از پله های چوبی نردبان بالا میرود و موفق به فتح پشت بام میشود ، اما....
دخترک کفشهایی را لبه ی بام میابد ، که بطرز عجیبی سرشار از حرفهای ناگفته است، گویی زمانی مالک کفشهای پاشنه بلند ، خود را از لبه ی ب
بقلم شهروز براری صیقلانی اپئزود اول از اثر شماره یک نویسنده اثر شهروز براری صیقلانی اثر
L♥o♥v♥e♥♥♥s♥h♥i♥n♥♥b♥r♥a♥r♥y♥
داستان اول ♦♦ از شهروز براری صیقلانی ♦♦
همواره حرفهایم را نتوانستم بگویم ، درعوض بی وقفه نوشته آم . چه توان کرد وقتی توان ابراز نباشد؟ نوشتن بهتر از در خود نهفتن است . هر چه است از نگفتن بهتر است. افسوس ک اشتیاق خواندنش نباشد. افسوس.....
ترا روی کاغذ ها جامیگذارم و میروم ،م
سلام. خشک آمدید به خانه ی به نام خمام ... چی گفتم الان؟... ببشخی. من تمرکوزم در رفته الان از انتهاش ابتلا میگم. چی؟... من چرت پرت میگ؟ میدونی من کی ام؟ میدورنی هیچ اینجا کجاست؟ تی چومانه بازا کون مره بیدین ، چی؟ چی سده؟ ببخشید دای جان م ن کمبود اعصاب دارم دکتر بیشرف گفته باید روزی سه کیلو خیار بخورم تا خوب بشم. چی؟ من دولوغ گفتم؟ جانه من نه، تو بمیری اگه دروغگی زده باشم . بپر برو جعبه ی خیار هارو. بیار. تا. ویتامین
درباره این سایت